چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۸

دنیای سوفی / Sophie's World


10.28.2009-1:30pm

الان در HP Tower هستم و بالاخره لپ تاپم رو گرفتم. بیرون بارون میباره و من به هر صورت مجبورم کمی منتظر بمونم. اینجا سرزمینی هست که طوفان هاش در کمتر از  یک دقیقه شروع میشن! بعلاوه می خوام لپ تاپ رو همین جا تست کنم که اگه مشکل دیگه ای داره بفهمم. لپ تاپم تقریبا نو شد! چون مانیتور، اسپیکر و کیبوردش رو عوض کردند؛ و هر چند این پنجمین باری هست که میام اینجا، ولی گمونم ارزشش رو داشت؛ آخه گارانتیش هم تا یه ماه دیگه تموم میشه. باید یه دستی به سرو روش میکشیدم.
در این چند روزی که لپتاپ نداشتم خوندن کتاب "دنیای سوفی" رو شروع کردم. الان به صفحه ی 503 رسیدم. دیوانه وار خوندم! 500 صفحه ظرف 4.5 روز! فقط 100 صفحه دیگه مونده. باید زود تمومش کنم که بتونم برای امتحانات پایان ترم آماده بشم. با این کتاب اصلا دل و دماغی برای درس خوندن باقی نمی مونه.
کتاب فوق العاده ای هست. نمی خوام بگم بیشتر از کتابهای قبلی که خوندم منو جذب کرده؛ چون معمولا شاهکارها رو خوندم و همشون بیخودم کردند! ولی این هم واقعا فوق العادست. یه داستان درباره ی تاریخ فلسفه. ولی جالبیش اینه که خود داستان هم فوق العادست و وقتی به نیمه ی داستان میرسی، خود داستان هم میشه یه مسیله ی فلسفی!
هوا آروم شده و دیگه می تونم برم. گمونم تا دوباره بارون شروع نشده بهتره حرکت کنم.
و راستی، در این وقتی که اینجا بودم، یه قهوه خوردم. آدم از قهوه ی مجانی نمی تونه بگذره! در لیست دستگاه اسپرسو هم بود. اسپرسو گرفتم بدون شکر. دستگاه هم فقط یک سوم لیوان رو پر کرد. و چه تلخ. ولی حال داد؛ هرچند نه به اندازه ی اون که با امین گرفتم! امین، اینجا به خاطر تو اسپرسو گرفتم!
پی نوشت؛ همان روز 7:40pm  :
الان دیگه کتاب رو تموم کردم. نمی خوام در باره ی کتاب چیزی بنویسم چون اون وقت باید همش رو بنویسم! ولی واقعا مدت ها بود اینجوری حال نکرده بودم. مدت ها بود عادت کرده بودم به فیلم دیدن به جای کتاب خوندن ولی حالا دوباره برام ثابت شد فیلم هیچ وقت کتاب نمی شه! لذتی رو که مجددا با خوندن این کتاب تجربه کردم، به یاد ندارم با دیدن هیچ فیلمی تجربه کرده باشم!
و چقدر احساس میکنم دیدم باز شده. حالا ایمانم به عقل و اندیشه ی بشر بیشتر شده. و از بشر بودن خودم احساس رضایت مندی بیشتری دارم. البته از دیگر مزایای این کتاب برای من این هم بوده که ایمانم رو قوی تر کرد چون ایمان رو در جای خودش قرار داد و تفکر و اندیشه و احساسم رو هم در جای خودش.
کتاب رو حتما در آینده دوباره می خونم. ارزشش رو واقعا داره!


پیِ پی نوشت: کتاب رو در 5 روز خوندم. 600 صفحه در 5 روز رکورد خوبیه! شاید از کتاب یه سری نت برداریهام رو اینجا اضافه کنم که همیشه همراهم باشند. این هم یه عکس از نویسنده(مرد وسطی) که واقعا بهش میاد نویسنده ی چنین کتابی باشه!




۴ نظر:

فروغ گفت...

سلام
من اين كتابو خيلي دوست دارم و چندباري هم خوندمش. سما نميدونيد كجا ميتونم متن انگليسيشو پيدا كنم؟
به نظر متن سختي بايد باشه ولي دوس دارم بدونم اگه هست برم دنبالش.

حمید هامون / Hamoon گفت...

سلام فروغ خانم
من متن انگلیسی این کتاب رو دارم. ولی شما هیچ آدرسی نگذاشته بودید که براتون بفرستم.
اگر این پیام رو دیدید، آدرس email تون رو بذارید تا بفرستمش.

فرانک گفت...

اره موافقم خیلی کتاب روشن کننده ای هست و لذت بخش منم ازش نوت برداشتم حتما نوت بردار چون چیزهای مهم یادت می مونه
و کاملا قبوله که فیلم خوبه اما اصلا جای کتاب رو نمی گیره
شاد باشی

NovA گفت...

واقعا شاهکاره ...
اولین کتاب فلسفه هست که می خونم. یعنی خوندم .
کلا دید آدم رو نسبت به زندگی و اطراف تغییر میده .