دوشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۸

سارا


12.07.2009-8:04 pm


دیروز همین جوری چشم خورد به فیلمنامه ی  "نوبت عاشقی". قبلا خونده بودم ولی گفتم باز یه نگاهی بندازم. و قتی شروع کردم دیدم این اصلا اونی نیست که من خونده بودم. نشستم و تا آخر خوندم. بعد هم لینکهای دانلودش رو پیدا کردم. بگذریم.
وقتی به پوشه ی فیلم هام رفتم، چشم به فیلم "سارا" افتاد. چیز زیادی ازش در ذهنم نمونده بود. گفتم وقتی نوبت عاشقی اونجوری شده، حتما سارا رو هم باید از نو قضا کنم. و حدسم درست بود. باز هم بگذریم. اینها مقدمه بود برای رسیدن به سارا.
و اما سارا؛ عجب فیلم فوق العاده ای. راستی که شاهکاره. نمیدونم از اون سیمرغ هایی که پریدن و روی " وقتی همه خوابیم" نشستن، یه چندتایی شون روی سارا هم نشسته یا نه؟! مهم هم نیست البته.
از سارا یاد گرفتم و از اون شوهر ابلهش! وقتی امین تارخ قهر کرد و بانک موند و سارا رفت پی اش و ....، آتیش گرفتم. از خریت مرده. و نتیجه اینکه، به عنوان یه مرد، به خودم قول می دم در زندگیم اینقدر ابله نباشم. که مثل مرد توی فیلم اینقدر ابله نباشم. که بیشتر خودم رو به سارا نزدیک کنم. که فداکاری کنم و دم نزنم و اگه برام فداکاری شد قدرش رو بدونم و با تمام وجود در راه اون فداکار و فداکاریش هر چه دارم بدم. آسون نیست ولی گمونم از پسش برآم.


پی نوشت: خوشم نمیاد بگم فیلم از نظر ظرافت ها و ساختار قوی بود؛ چون حتما قوی بوده که منو تا آخر میخکوب کرده. حتما احساسات سارا رو با تصویر و زمان خوب بهم منتقل کرده که آخر فیلم بتونم سارا درک کنم و کاری رو که انجام داد. من قرار نبوده فیلم ها رو اینجوری، ساختاری ببینم و اینکار رو هم نخواهم کرد. از شکل فیلم دیدنم فعلا راضیم.

۱ نظر:

شهرزاد گفت...

دوست عزيز سلام
وبلاگ داريوش مهرجويي با ويژه نامه تولد وي به روزشده است
نوشته اي درباره داريوش مهرجويي
نوشته اي درباره فعاليت هاي وي تا روز تولدش
يادداشتي از داريوش مهرجويي درباره نحوه فيلم ساختنش
عکس هايي کمياب از درخت گلابی
و يک هديه
منتظرتان هستيم در
www.dariushmehrjuii.blogfa.com
http://dariushmehrjuii.persianblog.ir/