10.17.2009-00:24am
اتاق هایی که در اونها زندگی کردم همیشه برام خاطره انگیز بودند. اتاقهایی که در اونها درس خوندم، کتاب خوندم، فیلم دیدم، دوست پیدا کردم، غمگین شدم، نییایش کردم، ناامید شدم، تلخی کشیدم و هزار جور دیگه از این خاطره ها. این پست رو با اتاقهای جدید و خاطره های جدید بزور خواهم کرد!
اتاق اولم در ایران بود. در خونه ی خودمون. اتاقی فراخ که در زیرزمین خونه واقع بود؛ یا بهتره بگم زیرزمینی که شکل اتاق درش اورده بودیم. خوبیش این بود که ساکت بود، در تابستونهای خوزستان خنک بود و از همه مهمتر چون کسی گذرش اونجا نمی افتاد، سال به سال هم تمیزش نمی کردم! تا دلم می خواست وسایلم در اتاق پخش بود. کلا جای دنجی بود. ولی بدیش این بود که کمی نمور بود و هر بار مجبور بودم 20 تا پله رو بالا پایین برم! و در کل این بهترین اتاقم بوده و هنوز بعد از تقریبا یک سال دست نخورده باقی مونده! اونجا یه کتابخونه شخصی هم برای خودم درست کرده بودم که در عکس ها دیده میشه. هنوز هم کتاب هام اونجا هستند. چه شبهایی که با دوستان تا صبح پاسور بازی می کردیم! و یا وقت هایی که میز پینگ پونگ رو پهن میکردیم و برای چند روز تفریحمون می شد پینگ پونگ. یادش بخیر! و از دیگر چیزهای دوست داشتنی این زیرزمین دستگاه پخش سی دی ام بود که با یه اسپیکر، یه سی دی درایو و یه پاور کامپیوتر سرهمش کرده بودم که برای سالها کنارم بود و بعد هم دادمش به برادرم! میز تحریر بزرگی هم داشتم که با اینکه بنش کمی سست شده بود ولی خیلی خوب همراهی می کرد.
اتاق دومم در مالزی بوده. اولین اتاقی که بعد از اومدن به اینجا گرفتم. اونجا هم خاطرات خوبی برام داره ولی حرف خیلی زیادی در بارش ندارم که بزنم غیر از اینکه ترم اولم رو اونجا بودم و بعد جام رو عوض کردم.
اتاق سومم رو هم بعد از ترم اول گرفتم و هنوز هم همینجا زندگی می کنم. اینجا از چند نظر برام خیلی خوب بوده. اولیش دوستانی که پیدا کردم که کلی با اونها بودن به من خوش میگذره وکلی درس و تجربه ازشون یاد گرفتم. دومیش شروع وبلاگم. و سومیش هنوز واقع نشده ولی امیدوارم بزودی بشه!!! در این اتاق شب های خیلی نابی رو تا صبح بیدار بودم که خیلی چسبیده. امیدوارم همینجوری هم ادامه پیدا کنه. حیفم اومد از نمای این خونه عکسی نذارم چون واقعا نمای فوق العاده ای داره. طبقه 17 و شب ها کلی چراغ و روزها جنگل!
اتاق هایی که در اونها زندگی کردم همیشه برام خاطره انگیز بودند. اتاقهایی که در اونها درس خوندم، کتاب خوندم، فیلم دیدم، دوست پیدا کردم، غمگین شدم، نییایش کردم، ناامید شدم، تلخی کشیدم و هزار جور دیگه از این خاطره ها. این پست رو با اتاقهای جدید و خاطره های جدید بزور خواهم کرد!
اتاق اولم در ایران بود. در خونه ی خودمون. اتاقی فراخ که در زیرزمین خونه واقع بود؛ یا بهتره بگم زیرزمینی که شکل اتاق درش اورده بودیم. خوبیش این بود که ساکت بود، در تابستونهای خوزستان خنک بود و از همه مهمتر چون کسی گذرش اونجا نمی افتاد، سال به سال هم تمیزش نمی کردم! تا دلم می خواست وسایلم در اتاق پخش بود. کلا جای دنجی بود. ولی بدیش این بود که کمی نمور بود و هر بار مجبور بودم 20 تا پله رو بالا پایین برم! و در کل این بهترین اتاقم بوده و هنوز بعد از تقریبا یک سال دست نخورده باقی مونده! اونجا یه کتابخونه شخصی هم برای خودم درست کرده بودم که در عکس ها دیده میشه. هنوز هم کتاب هام اونجا هستند. چه شبهایی که با دوستان تا صبح پاسور بازی می کردیم! و یا وقت هایی که میز پینگ پونگ رو پهن میکردیم و برای چند روز تفریحمون می شد پینگ پونگ. یادش بخیر! و از دیگر چیزهای دوست داشتنی این زیرزمین دستگاه پخش سی دی ام بود که با یه اسپیکر، یه سی دی درایو و یه پاور کامپیوتر سرهمش کرده بودم که برای سالها کنارم بود و بعد هم دادمش به برادرم! میز تحریر بزرگی هم داشتم که با اینکه بنش کمی سست شده بود ولی خیلی خوب همراهی می کرد.
اتاق دومم در مالزی بوده. اولین اتاقی که بعد از اومدن به اینجا گرفتم. اونجا هم خاطرات خوبی برام داره ولی حرف خیلی زیادی در بارش ندارم که بزنم غیر از اینکه ترم اولم رو اونجا بودم و بعد جام رو عوض کردم.
اتاق سومم رو هم بعد از ترم اول گرفتم و هنوز هم همینجا زندگی می کنم. اینجا از چند نظر برام خیلی خوب بوده. اولیش دوستانی که پیدا کردم که کلی با اونها بودن به من خوش میگذره وکلی درس و تجربه ازشون یاد گرفتم. دومیش شروع وبلاگم. و سومیش هنوز واقع نشده ولی امیدوارم بزودی بشه!!! در این اتاق شب های خیلی نابی رو تا صبح بیدار بودم که خیلی چسبیده. امیدوارم همینجوری هم ادامه پیدا کنه. حیفم اومد از نمای این خونه عکسی نذارم چون واقعا نمای فوق العاده ای داره. طبقه 17 و شب ها کلی چراغ و روزها جنگل!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر