در اتوبوس نشسته بودم. کتاب شعر می خواندم؛
"آزادترین پرنده آن است
که رو به آسمان آغوش گشاید،
برای باران پرواز کند،
و همراه با باران
به زمین باز گردد."*
سرم را بلند کردم.
ماشین آخرین سیستمی که از پنجره دیدم
با رنگ نقره ای و با قیمت گزاف
به زیبایی بیت شعری که خواندم نبود
*شعر از خانم سحر گلکاری با عنوان بازگشت
"آزادترین پرنده آن است
که رو به آسمان آغوش گشاید،
برای باران پرواز کند،
و همراه با باران
به زمین باز گردد."*
سرم را بلند کردم.
ماشین آخرین سیستمی که از پنجره دیدم
با رنگ نقره ای و با قیمت گزاف
به زیبایی بیت شعری که خواندم نبود
*شعر از خانم سحر گلکاری با عنوان بازگشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر