چهارشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۸

فلسفه ی مورچه ای


2/10/2010-2:47am

1-چند روز پیش بود که در لپ تاپ یکی از دوستان مطلبی دیدم با عنوان زندگی مورچه ها؛ شامل چندین مورد از درسهایی که می توان از زندگی مورچگان آموخت.
2-این سومین ترمی است که در مالزی مشغول تحصیلم. ترم اول به ندرت دانشگاه می رفتم؛ چراکه موتور نداشتم و رفت و آمد با اتوبوس سخت بود و تاکسی هم گران. پس لاجرم هر سه وعده غذا را هم در خانه می خوردم. ترم دوم اما موتور خریدم و تقریبا هر روز دانشگاه بودم. ناهار را در دانشگاه می خوردم و ناشتا و شام را در خانه. ترم سوم، یعنی همین ترم جاری، تا به اینجا بیشتر شب ها هم در دانشگاه غذا می خورم. هر سه وعده ی غذایی بیرون از خانه و بیشتر غذاهایی سنتی همین جا را.
3-من تقریبا همه چیز می خورم. یعنی بر خلاف بیشتر دوستانم که همچنان در قید غذاهای ایرانی هستند و مشکل پسند، من اما مشکلی با غذاهای دیگر ملل بخصوص مالایی و هندی و چینی ندارم. حداقل از امتحان کردن غذاهای جدید ابایی ندارم. ولی دوستان معمولا به ندرت تن به امتحان غذایی جدید می دهند و همیشه با کلی آف و اوف.
4-جمع بندی سه اپیزود بالا درس دیگری از زندگی مورچگان است. میدانید که مورچه ها همیشه یک مسیر را طی می کنند. یعنی اینکه فقط از مسیرهایی حرکت می کنند که سایر مورچه ها رفته اند و هیچ گاه از آن مسیر منحرف نمی شوند. این درسی است که گرفته ام؛ که نباید اینگونه بود، که نباید فقط از مسیر رفته شده ی دیگران گذشت. که نباید فقط غذای ایرانی خورد چون ایرانی هستیم و از کودکی ذائقه ی ما اینگونه ساخته شده. وقتی که حداکثر هزینه ام برای امتحان غذایی جدید یک وعده گرسنگی کشیدن یا یک مسمومیت و استفراغ است (که البته تا بحال نه مسموم شده ام و نه استفراغ کرده ام)، امتحان تجربه ای جدید می ارزد.
5-تصمیم دارم در این حداقل یک سال باقی مانده هر چه بیشتر وارد فرهنگ و آداب زندگی مردم اینجا شوم. تقریبا در هر برنامه ای که از آن خبردار می شوم حاظر شده و سعی در برقراری ارتباط با مردم و دانشجویان می کنم. اصلاً دوست ندارم پس از برگشت به ایران هیچ تجربه و اندیشه ای از زندگی در اینجا کسب نکرده باشم! تلاشم را می کنم.

پی نوشت:
یک نمونه ی عینی از مسئله بالا میوه ای بنام دوریان است. این میوه بدبو ترین میوه ی جهان است و یکی از مواردی است  که ممنوعیت وارد کردن آن به هواپیما را کنار اسلحه و سایر موارد می شود دید. و از طرفی، جزء پر خاصیت ترین و محبوبترین میوه های مالزی است. بیشتر دوستانم به هیچ عنوان حتی حاضر نیستند برای یک بار هم شده به آن لب بزنند. ولی من اولین باری که به خوردن آن دعوت شدم، بدون پیش داوری یک گاز بزرگ زدم و حالا یکی از محبوب ترین میوه های من هم هست بطوریکه حتی از استشمام بویش هم لذت می برم. و فقط از این متاسفم که چرا زودتر خوردن آنرا شروع نکرده بودم؛ که چرا من هم مورچه ای عمل می کردم!

هیچ نظری موجود نیست: